اسناد فرمانهای اجرایی رئیسجمهوری ترامپ یکی پس از دیگری با قلمی درشت و جوهری سیاه، امضا و برای اجرا ابلاغ میشوند.
برای رسیدن به دوسیه ایران، جمهوری اسلامی زیاد منتظر نماند. تقریبا دو هفته.
و روز سهشنبه هفدهم بهمنماه، پیش از آنکه با نخستوزیر اسرائیل ملاقات کند، کتابچه سیاست فشار حداکثری با هدف به صفر رساندن صادرات نفت ایران را مقابل رئیسجمهوری آمریکا گذاشتند.
آقای ترامپ گفت که علاقهای به امضای آن ندارد، اما ایران نباید بمب هستهای داشته باشد.
هشت سال پیش زمانی که ترامپ به ریاستجمهوری رسید، نیز سیاستی مشابه را اتخاذ کرد. تحریمهای ترامپ در دوره بایدن برداشته نشد، اما برای اجرای آن سهلانگاریهایی انجام میگرفت که از شدت فشارها کاست، اما تا پایان دوره دولت او نیز توافق یا راهحلی برای بیرون رفتن از بنبست برنامه هستهای ایران به دست نیامد.
ترامپی که امروز به قدرت رسیده است، به دنبال اجرای سیاستهای دوره پیشین است، اما میخواهد بنبستهایی را که در دوره پیشین مانع جدی برای به نتیجه رسیدن برنامههای اجرایی او در خاورمیانه بود، از میان بردارد.
روز سهشنبه، روز ایران، حماس و اسرائیل بود. سه محوری که به یکدیگر ارتباط دارند و بیرون آوردن هر کدام از کوچههای بنبستی که در آن هستند، میتواند کلید صلح در منطقه باشد.
او گفت که ماهها پیش از به قدرت رسیدن درباره غزه و موضوع فلسطینیان فکر کرده؛ به این معنا که از زمان شروع جنگ بین حماس و اسرائیل در ۱۵ ماه گذشته ذهنش مشغول این موضوع بوده است. به تبع آن، او ماهها است که به پرونده ایران نیز فکر میکند. به برنامه هستهای ایران و تقابل موشکی و نظامی که بین اسرائیل و ایران درگرفت.
در کاخ سفید، خبرنگاری از ترامپ پرسید: «حالا که ایران خیلی ضعیف شده، آیا زمان مناسبی برای حمله نیست؟»
ترامپ در پاسخ گفت: «شما میگویید ایران ضعیف شده، اما آنها ضعیف نیستند. در حال حاضر بسیار قوی هستند، اما نمیخواهیم به آنها اجازه دهیم سلاح هستهای داشته باشند.»
به این معنا که با وجود علم به آنکه مراکز اطلاعاتی و امنیتی از انهدام رادارهای پدافند هوایی ایران خبر دادهاند، توانایی حملات کور و سنگین موشکی ایران به هر نقطهای در منطقه را نیز در نظر میگیرد.
دولت آمریکا با حکومتی طرف است که مصالح ملی و ملت ایران برایش کمترین ارزشی ندارد و حفظ این نظام و ایدئولوژی که به آن باور دارند، نیروی محرکه قویتری برای تصمیمگیریهای سیاسیاش است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ترامپ هشت سال پیش نیز پیشنهاد گفتگو و مذاکره مستقیم به آیتاللهها داده بود و ضمن تمدید برخی معافیتها از تحریم هستهای، در نهایت از برجام خارج شد.
فشارهای ترامپ و تنش با تهران با ترور قاسم سلیمانی در عراق به اوج رسید. با وجود این، نظام نه تن به گفتگو داد و نه برنامه هستهای و منطقهای خود را متوقف کرد.
با وجود آنکه ۴۶ سال از انقلاب ایران گذشته است، هنوز و همچنان این حکومت و منسوبان به آن چون وصلهای ناجور به نظر میرسند که نه با اکثریت ملت ایران قرابتی دارند و نه با همسایگان جوش میخورند و نه در عرصه بینالملل اعتباری دارند.
آیا ترامپ در این چهار سال میتواند آنچه را ناتمام گذاشته بود، به سرانجام برساند؟ چگونه؟
آنچه او درباره تملک غزه و بیرون راندن فلسطینیان به کشورهای همجوار گفت، به نگارشی مستقل و بررسی نیاز بیشتر دارد اما میخواهم در کنار موضوع موردبحث ما یعنی ایران و نظام جمهوری اسلامی اندکی به آن هم بپردازم.
ترامپ گفت که ماهها به موضوع غزه فکر کرده است. فکر ترامپ را تحلیل و بازکاوی کنیم تا ببینیم این ایده از کجا آمده و چرا با وجود مخالفت کشورهای منطقه به انجام آن اصرار دارد؟
چون این باریکه که از یکسو به اسرائیل متصل است و از سوی دیگر به دریا و صحرای سینا، بیشترین خطر را برای موجودیت اسرائیل ایجاد کرده است و شواهد نشان میدهد که اگر بین فلسطینیان و اسرائیل صلح برقرار نشود، همواره احتمال جنگ وجود خواهد داشت.
تونلهایی که زیرزمین در غزه ساخته شده، همچنان پناهگاه هزاران جنگجویی است که نسلدرنسل میتوانند امنیت اسرائیل را تهدید کنند.
راهحل نهایی ترامپ برای خاتمه دادن به این غائله راندن دو میلیون فلسطینی به کشورهای همجوار است تا این تهدید را از بین ببرد، اما حلوفصل مشکل فلسطینیان و اسرائیل به این سادگی نخواهد بود و با یک نشست مطبوعاتی به نتیجه نمیرسد.
در این یاداشت میخواهم طرحهای رئیسجمهوری ترامپ را برای خروج از بنبستهای ۵۰ سالهای که منطقه در آن غوطهور است، بررسی کنم.
این طرح بحرانزا دیده شده و اعراب را نیز در شرایطی بسیار حساس قرار میدهد. بهویژه که شرط آنها، یعنی عربستان سعودی برای عادیسازی رابطه با اسرائیل تشکیل کشور مستقل فلسطین بود.
اما از بحث ایران خارج نشوم. پیشنهاد آقای ترامپ برای مذاکره با جمهوری اسلامی، برچیده شدن برنامه هستهای ایران است که در صورت تحقق، امکان لغو تحریمها و رونق اقتصادی را وعده میدهد.
آنچه ترامپ به دنبال آن است، به جا گذاشتن میراثی است که غامضترین معاملات و معادلات منطقهای و جهانی را حلوفصل کند. در این بین، امنیت و موجودیت اسرائیل، این مهمترین و نزدیکترین شریک و متحد ایالات متحده آمریکا، باید تامین شود؛ ایران هستهای و متخاصم و حماس در غزه، دو دشمن اصلی اسرائیل هستند.
سادهاندیشی است که گفتههای ترامپ را در حد تضمینهای جمهوری اسلامی و خاطرجمع شدن از غیرنظامی بودن برنامه هستهای بر پایه قولوقرار تقلیل دهیم.
محمدرضا عارف، معاون رئیسجمهوری اسلامی ایران، در واکنش به اظهارات ترامپ، سادهلوحانه به خبرنگاران گفت: «خیال ایشان راحت باشد [ترامپ]، ما درخصوص سلاح هستهای فتوای رهبر را داریم، فتوا هم برای مسلمان و بهخصوص شیعه، سخن آخر است که استفاده از فعالیتهای غیرصلحآمیز هستهای ممنوع است. ما در این مسیر راهبردمان مشخص است.»
آیا رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا معطل تضمینهای مذهبی و فتوا بوده تا به این راحتی این پرونده حلوفصل شود، یا اظهارات عباس عراقچی، وزیرخارجه جمهوری اسلامی، که در اظهارنظری مشابه گفته است: «مواضع ایران مشخص است و عضو انپیتی است و فتوای رهبری نیز وجود دارد که تکلیف را برای ما مشخص کرده است.»
شروط ترامپ برای حلوفصل این پرونده و مذاکره با تهران نباید بهسادگی آنچه میشنویم باشد و تا زمانی که اعتمادسازی نشود، گفتگو به جایی نخواهد رسید.
رابطه ایران و آمریکا در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ به احتمال بسیار، ترکیبی از فشارهای اقتصادی و مانورهای دیپلماتیک خواهد بود.
اما نتیجه این کشمکشها به تحولات منطقهای و بینالمللی بستگی خواهد داشت. اگر منازعات بین حماس و اسرائیل خاتمه یابد، ترامپ در کنار فشار حداکثری به تهران، دیپلماسی و بازگشت به مذاکره را نیز مرور خواهد کرد. اما روز دیپلماسی، امروز نیست.